loading...
شهر اس ام اس |عاشقانه ، خنده دار،جک ، سرکاری
یاسین بازدید : 141 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)

 

 

 

دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh



عادت کرده ام تنها توی کافه ای بنشینم

از پشت پنجره آدم ها را ببینم

قهوه ای تلخ بنوشم و تا خانه با نبودنت پیاده راه بروم



دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh



مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات روی میزت راه می دهی؟

می شود وقتی می نویسی دست چپت توی دست من باشد؟

اگر خوابم برد موقع رفتن جا نگذاری مرا روی میز کافه !

از دلتنگیت می میرم



دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh



پشت میز همیشگی

 رو به صاحب کافه : روز برفی قشنگیست

فقط آمده ام یک ساعت سکوت کنم و کمی هم آرامش

لبخند می زند : روز برفی قشنگیست



دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh

 

 

دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh



هی کافه چی !

میزهایت را تک نفره کن

نمی بینی همــــــه تنهاییـــــــــــــــم ؟



دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh



حکایت رفاقت من با تو حکایت قهوه ایست

 که امروز به یاد تو پشت میز کافه ای تلخِ تلخ نوشیدم!

که با هر جرعه، بسیار اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه؟

و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که انتظار تمام شدنش را نداشتم!

و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه می خواهم!

حتی تلخِ تلخ!



دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh



در کافه ، کنج دیوار 

 روبروی هم و چه خوب قهوه را نخوردیم!

حرف هایت به اندازه ی کافی تلخ بود



دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh



بوی تو که در مشام قهوه خانه می پیچد

بهار با هر چه گل و پرنده از پوست ما می گذرد

تو اگر نبودی آسمان ما ستاره نداشت



دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh



من شیفته ی میز های کوچک کافه ای هستم

 که بهانه ی نزدیک تر نشستنمان می شود

و من روبروی تو می توانم تمام شعر های ناگفته ی دنیا را یک جا بگویم



دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh



یک حبه قند در فنجان قهوه ی تلخ شیرین نمی شود

دو حبه قند در فنجان قهوه ی تلخ شیرین نمی شود

سه حبه ، چهار ، پنج 

اصلا تو بگو یک دنیا قند در این دنیای تلخ

نه

اگر تو نباشی فال این زندگی شیرین نمی شود



دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh



چند ساعت ، فنجان ، نورهایی که روی میز چیده ایم

و حرف هایی که در آن سوی شیشه ها تا غروب قد می کشند

مثل زخمی سر خورده از گلوی فنجان های شکسته سر ریز می شویم

با همین چند فال قهوه ای که از سایه روشن دست هایمان دست بر نمی دارند



دلنوشته های کافه و قهوه و چای
delneveshtehaye kafeh

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 321
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 109
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 248
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 553
  • بازدید ماه : 259
  • بازدید سال : 25,833
  • بازدید کلی : 251,102